|
![]()
شنبه 8 آذر 1393برچسب:دل تنگی, دلم برای کسی تنگ است,دلم واسش تنگ شده,دل تنگ,متن دلتنگی,جملات دلتنگی, متن زیبای دلتنگی,, :: 16:13 :: نويسنده : خاطره صادقی
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلـ♥ـم برایت تنگ شد در دایره حضورش تـ♥ـو را به مَـن نشان دهد; می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم هر وقت دلـ♥ـم هوای تـ♥ــو را کرد عطر حضور مهربان تــ♥ـو را با مَـن هم قسمت کنند می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند دست امید و آرزوی تـ♥ــو مرا نجات دهد
می خواهم امشب با تمام قلبــ♥ــ هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند پیمان ببندم که هر وقت صدای قلبــ♥ــ بی قرارم را هم شنیدند عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تـ♥ـو برسانند.... ![]() ![]()
شنبه 1 آذر 1393برچسب:دل تنگی, دلم برای کسی تنگ است,دلم واسش تنگ شده,دل تنگ,متن دلتنگی,جملات دلتنگی, متن زیبای دلتنگی, :: 15:59 :: نويسنده : خاطره صادقی
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است… دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد … دلم برای کسی تنگ استکه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند… دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد… دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد… دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد … دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست… دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده… دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده… دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است دلم برای کسی تنگ است که ... دلم برای کسی تنگ است که...
![]() ![]() اومدی با مهربونی شدی تو همه وجودم![]() ![]() ![]() ![]()
میخوای بری عشقم؟؟؟؟ باشه مشکلی نیست... فقط میخوام یه حرفی رو بزنم... فقط یه چیزی یادته؟؟؟؟ یادته حالت بد بود؟؟؟ یادته از همه متنفر بودی؟؟؟ یادته عشقت تو زیر پاش خوردت کرده بود و رفته بود؟؟؟ یادته از زندگی ناامید بودی؟؟؟ یادته تو چه وضعیتی پیدات کردم؟؟؟ یادته تو همون وضعیت بهت دل بستم؟؟؟ حالا با من حالت خوب شد... یادته امید پیدا کردی کنار من؟؟؟ یادته اینارو؟؟؟ حالا من بهت وابسته شدم... حالا من حالم خیلی بده... خیلی دلم گرفته.. حالم از هرچی ادمه بهم میخوره... از همه ادما متنفرم... حالا من از زندگیم ناامیدم عشقم... کجایی گلم؟؟؟ رفتی بی معرفت؟؟؟ فقط یه عروسک میخواستی که باهاش بازی کنی؟؟؟ باشه مشکلی نیست... حتی یه خداحافظی هم نکردی... خواستم یادت بندازم که خیلی نامردی کردی در حقم... خواستم یادت بندازم که هرزگی فقط به تن فروشی نیست... وقتی به دروغ میگی دوستت دارم یعنی هرزه ای عشقم.. خداحافظ.. نقطه سرقبر... ![]() ![]() ![]()
جمعه 1 فروردين 1393برچسب:, :: 11:59 :: نويسنده : خاطره صادقی
در سکوت دادگاه سرنوشت عشق بر ما حکم سنگینی نوشت شد گفته شد دلداده ها از هم جدا وای وای بر این حاکم و قانون زشت... ![]() ![]()
جمعه 1 فروردين 1393برچسب:, :: 11:42 :: نويسنده : خاطره صادقی
قصه از انجا شروع شد که...خیلی عصبانی بود وگفت: اگه دوستم داری ثابت کن. گفتم چه جوری؟ تیغ و برداشت و گفت: رگتو برن.گفتم مرگ دست خداست.گفت: پس دوستم نداری .تیغو برداشتم رگمو زدم . وقتی داشتم تو اغوش گرمش جون میدادم اروم زیر لب گفت:{ اگه دوستم داشتی تنهام نمیزاشتی} ![]() ![]()
در جلسه امتحان من مانده ام و یک برگه سفیدو یک دنیا حرف ناگفتنی ....و یه بغل تنهایی و درد دل من در این صفحه کوچک جا نمیشود! در این سکون بغض الود.... قطره ی کوچک هوس سرسره بازی میکند! و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در اغوش میکشد! عشق تو نوشتنی نیست... در برگه ام کنار ان قطره یک قلب کوچک میکشم وقت تمام است... برگه ها بالا... ![]() ![]() ![]() |