|
چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:حسادت عاشقانه ,جملات عاشقانه,داستان های عاشقانه, :: 12:36 :: نويسنده : خاطره صادقی
اهای تویی که جای منو گرفتی!! یادت باشه: هی بهش نگو این کارو بکن اون کارو نکن.عصبی میشه. وقتی مریضه حالشو بپرس...دوست داره بدونه نگرانشی . چیزی رو تکرار نکن بدش میاد. یه وقت نصیحتش نکنیادوست نداره... خسته که باشه یا وقتی از خواب بیدار میشه صداش دیوونت میکنه... یادت باشه که اون همه چیز من بود.. حق نداری اذیتش کنی....!!! ![]() ![]() با خودم گفتم اونی که دلمو شکست نمیبخشمش اگه بیاد منت کشی نمیکنم.یه روز اومد دیدم چیزی داره که پشتش قایم کرده.. فکر کردم واسم کادو خریده... ناز کردم گفتم برو برو دیگه نمیخوامت گفت چه خوب بیا {کارت عروسیمه}.... ![]() ![]()
چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:دوستت دارم,خاطره های تو,یاد تو, لبخندی تلخ, :: 12:7 :: نويسنده : خاطره صادقی
کسی را دوست دارم که ماه هاست از پیشم رفته اما من باور نکردم! ته مانده های ذهنم کسی پنهان کردم که هیچ گاه دوستم نداشت. هیچ وقت لبخندی واقعی حتی قطره ی اشک یا شاید لحظه ای انتظار برایم نداشت. برای چه هنوز دوستش دارم.نمیدانم. ولی هنوز هم توی تک تک قطره های ![]() ![]() ![]()
سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:مرد است دیگر,فقط مرد,مردانگی,عشق یک مرد, :: 16:41 :: نويسنده : خاطره صادقی
مرد است دیگر گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید.... مرد است دیگر غرورش اسمان و دلش دریاست... تو چه میدانی از بغض گلوگیر کرده ی یک مرد؟! تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده؟! تو چه میدانی از هق هق شبانه ی او که فقط خودش خبر داردو بالشتش؟! "مرد را فقط مرد میفهمدو مرد" ![]() ![]() ![]()
سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:اشک,اشگ های من,اشکی که برای تو جاری شد,اشک , :: 12:59 :: نويسنده : خاطره صادقی
بعضی ها گریه نمیکنند! اما از چشمهایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه چشمشان به کمین نشسته... ![]() ![]() ![]()
سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:دلتنگی,دلتنگی هایم,نبودن تو و دلتنگی های من,دلتنگی,, :: 12:43 :: نويسنده : خاطره صادقی
این روزها سخت از هر انگشتم یک هنر میبارد! شبها میبافم خیالت را... روزها میکشم دردهای نبودنت را.... و غروب ها هم. واااای غروب ها میرقصم با ![]() ![]() ![]()
دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:خدا حافظ همین حالا,خداحافظ,خداحافظ عزیزم,خدانگهدار همین حالا, خدانگهدارعزیزمن,خدانگهدار, :: 10:56 :: نويسنده : خاطره صادقی
خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمهام خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید به یاد اسمونی که منو از چشم تو میدید اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنم ساده ست نه اینکه میشه باور کرد دوباره اخر جاده ست خداحافظ واسه اینکه نبندم دل به رویاها بمونیم بی تو و باتو همینه رسم این دنیا خدا حافظ همین حالا.... ![]() ![]() ![]()
![]() |